• خانه (current)
  • اخبار
  • موزه مشاهير فارس
  • خانه زينت الملك
  • درباره ما
شما اينجا هستيد:  بنیاد فارس شناسی  مفاخر فارس  فیروز آباد

فیروز آباد

فیروزآباد به پارسی میانه، گور یا اردشیرخُوَرَّه، به‌معنی شکوه اردشیر شهری در ۱۱۰ کیلومتری جنوب شیراز و مرکز شهرستان فیروزآباد است. این شهر در ۳ کیلومتری محوطه باستانی گور قرار دارد که از شهرهای مهم دوره ساسانی و اوایل اسلام بود.


مجدالدین فیروزآبادی

ابوطاهر مجدالدین محمد بن یعقوب فیروزآبادی عالم لغوی، ادیب، مفسر، قاضی و فقیه شافعی. نسبش به شیخ ابواسحاق شیرازی و به روایتی به ابوبکر صدیق می‌رسید و لذا او خود را صدیقی معرفی می‌کرد. در کارزین به دنیا آمد و در آن جا در هفت سالگی قرآن را حفظ کرد. در هشت سالگی به شیراز رفت و از محضر علمای آنجا استفاده نمود، سپس به بغداد، مصر، شام، روم، حجاز، یمن و اغلب سرزمین‌های شرقی مانند هند مسافرت کرد. فقه و تفسیر و حدیث و علوم مختلف را از اساتید مکان‌های مختلف فراگرفت. در دمشق در محضر درس ابن‌قیم و تقی‌الدین سبکی و فرضی و شیخ خلیل مالکی حضور یافت. وی مورد عنایت شاه شجاع مظفری، حکمران آذربایجان و امیر تیمور گورکانی و سلطان بایزیدخان عثمانی بود، بیشتر از همه در دربار ملک اشرف اسماعیل حکمران یمن تقرب یافت و داماد وی شد. مدت بیست سال قاضی شهر زبید یمن بود، تا به مقام قاضی‌القضاتی یمن و درجه شیخ‌الاسلامی رسید. وی در زبید یمن درگذشت و در تربت شیخ اسماعیل جبروتی دفن شد. شیخ رمضان عطیفی کتابی در شرح حال فیروزآبادی نگاشته است. از فیروزآبادی حدود چهل تصنیف ذکر کرده‌اند.


فیروز آباد مجدالدین فیروزآبادی


شاپور یکم

شاپور یکم، دومین شاهنشاه ایران‌شهر از دودمان ساسانی بود که پس از مرگ پدرش اردشیر بابکان، مؤسس شاهنشاهی، در ۱۲ آوریل ۲۴۰ میلادی به فرمانروایی رسید. وی پیش از رسیدن به شاهنشاهی به‌عنوان نایب‌السلطنه، در نبردهای زیادی علیه اشکانیان شرکت جست و توانست جایگاهی رفیعی در نزد پدرش پیدا کند. پس از مرگ اردشیر، شاپور زمام امور را در دست گرفت و در ابتدای سلطنت خویش با دعوت دینی مانی رو به رو شد؛ و به سبب اینکه وی در سیاست خویش از تسامح دینی استفاده می‌کرد، از او حمایت نمود؛ و در نهایت توانست از شیوه‌های نوین مانی برداشت‌های لازم را داشته باشد و در وحدت حکومت از وی استفاده نماید. در خصوص اداره اوضاع دینی کشور می‌توان گفت که شاپور همانند پدر خویش توانایی اداره این امور را نداشته‌است بنابراین اداره کلیه این امور را با قدرت تصمیم‌گیری آزاد کاملا به عهده یک روحانی به‌نام کرتیر گذاشته بود و کرتیر هم قوانین مذهبی جدیدی را برای حکومت ساسانی تصویب نمود. شاپور در زمان سلطنت خویش در سه دوره با رومیان نبرد کرد. در دوره اول جنگ‌ها دو جنگ با رومیان را پشت سر گذرانید. نبرد اول که در رأس‌العین رخ داد در ادامه جنگی بود که از زمان پدر او اردشیر شکل گرفته بود و در زمان شاپور ادامه داشت. در نبرد دوم سپاه ایران به همراه سپاه رومیان در محلی بنام مشیک رو در روی یکدیگر قرار گرفتند. اما سرانجام به شکست سپاهیان روم منجر شد و قرارداد ۲۴۱ میلادی هم از جمله پیامدهای منفی این جنگ با رومیان بود و از پیامدهای مثبت این جنگ برای ساسانیان، بدست آوردن سرزمین ارمنستان بود که از جمله مهمترین شهرهای این دوران بشمار می‌رفت. در دوره دوم جنگ‌های شاپور از سال ۲۵۲ تا ۲۵۳ میلادی جنگ‌هایش را علیه امپراتوری روم آغاز کرد و توانست در این جنگ‌ها شکست سنگینی را به رومیان تحمیل کند و یک ارتش قوی رومی را در نبرد بربلیسوس شکست دهد و استان‌های شرقی را به چنگ خود درآورد. دوره سوم جنگ‌ها در اثر شکسته شدن قرارداد ۲۴۴ میلادی جنگ دیگری میان ایران و روم درگرفت و ایرانیان توانستند علاوه بر شکست دادن رومیان انطاکیه را نیز از آن خود کنند. در این دوره باز هم شاهد حملات رومیان به سمت شرق هستیم و رومیان که از فتوحات ساسانیان خشمگین شده بودند به سمت شرق حمله نموده و در سال ۲۵۴ میلادی، والریانوس به همراه سپاهیان خود به شرق لشکرکشی نمود. سرانجام در شهر ادسا نبردی میان سپاه وی و ساسانیان درگرفت که در نهایت سپاه رومیان شکست خورده و در نهایت والریانوس اسیر سپاه ساسانی شد. سرانجام در این دوره از جنگ‌ها گوردیانوس فرمانده رومی جان خود را از دست می‌دهد و فیلیپ عرب هم مجبور به خراج‌گزاری می‌شود.
در خصوص شیوه نظام پولی این دوره می‌توان گفت که شاپور در ضرب سکه از شیوه ساختاری پدر خویش استفاده نمود و توانست از عناوینی که در زمان اردشیر استفاده شده بود، سکه‌های خویش را ضرب کند و در عرصه ترویج سکه تلاش‌های لازم را به سرانجام برساند. در زمان حکمرانی رفتار مناسبی با تمام ادیان داشت به طوری که با مسیحیان و زرتشتیان و یهودیان سرزمین خویش به‌طور یکسان رفتار می‌کرد و احترامی که به این ادیان می‌گذاشت سبب آرامش و استقلال دینی این ادیان شد. شاپور در زمان حیات خویش شهرهای فراوانی را بنا کرد از جمله این شهرها بیشاپور است که این شهر به همراهی اسیران رومی ساخته شد. علاوه بر بیشاپور، گندی شاپور هم که یکی از مراکز مهم علمی و پزشکی این دوران شناخته شده در زمان شاپور بنا شده‌است. شاپور علاوه بر بنا کردن شهرها به بازسازی شهرها نیز پرداخته‌است که یکی از این شهرها پیروز شاپور بوده که محل جمع‌آوری تجهیزات نظامی بوده‌است. یکی از میراث ارزشمندی که شاپور از خود بجای گذاشته، سنگ‌نبشته‌ای در کعبه زرتشت است که اطلاعات مهمی در خصوص سرزمین‌های ایرانشهر را ارائه می‌کند. علاوه بر کتیبه کعبه زرتشت می‌توان به سایر میراث شاپور از جمله غار شاپور و دیگر نقوش او در نقش رستم و حاجی‌آباد و تنگ براق و… اشاره نمود. سرانجام شاپور در سیزدهمین دوره حکومت خود در ۲۷ می ۲۷۰ یا ۲۷۲ در شهر بیشاپور بر اثر بیماری جان خود را از دست داد و حکومت را به پسرش هرمز اردشیر واگذار کرد.


فیروز آباد


ابن مقفع

ابومحمد عبدالله ابن مقفع با نام اصلی روزبه پور دادویه معروف به اِبْنِ مُقَفَّع (زاده ۱۰۴ در فیروزآباد – درگذشته ۱۴۲ هجری قمری در بغداد) نویسنده و مترجم ایرانی آثار پهلوی به عربی ساکن بصره بود. او با کنیه «أبی محمد» نیز شناخته می‌شد. ابن مقفع از برجسته‌ترین نمایندگان تفکر علمی در سده دوم هجری است.
روزبه کتاب‌های زیادی از پارسی میانه به عربی برگرداند. از میان کتابهایی که روزبه ترجمه کرد می‌توان از کلیله و دمنه، تاجنامه انوشیروان، آیین‌نامه، سخنوری بزرگ (الأدب الکبیر) و سخنوری خُرد (الأدب الصغیر) نام برد.
در کتاب‌های کهن، زندگی‌نامه‌ای که در خور این شخصیت مشهور باشد، نیامده‌است و نیز تا چندی دو اثر عمده که در واقع تنها منابع مفید درباره اوست و با اندکی تفصیل به شرح گوشه‌هایی از زندگی اجتماعی و کشمکش‌های سیاسی او پرداخته‌اند، در دسترس نخستین محققان نبود. این دو اثر، عبارتند از انساب الاشراف اثر بُلاذَری و الوزراء و الکتاب اثر جهشیاری. گزارش ابن اعثم با آنکه بر جهشیاری مقدم است، به سودمندی این دو منبع نیست. با اینهمه بخش اعظم روایات این دو کتاب، با انشایی متفاوت و اندکی اختلاف در وفیات الاعیان اثر ابن خلکان گرد آمده‌است و مؤلفان متأخرتر که تقریباً همیشه از او استفاده کرده‌اند، البته در این بخش از روایات از جاده صواب به دور نیافتاده‌اند، اما در بیان جزئیات و ربط حوادث به یکدیگر دچار سرگردانی شده‌اند. نمونه بارز این نقص را در کار گابریلی می‌توان دید. وی که در ۱۹۳۱–۱۹۳۲ میلادی به تألیف مقاله خود دست زد، در درجه اول، از وفیات ابن خلکان استفاده‌کرد. سپس توده‌ای از روایات دست دوم که غالباً مشکوک و مورد بحث‌اند را به کار گرفت. پس از آن از آثار کسان دیگری چون ابن ندیم، ابن جوزی، صفدی، ابوالفرج اصفهانی، و ابن قتیبه بهره جست. در ۱۹۵۴ میلادی دومینیک سورده که دو منبع اساسی مذکور را یافته‌بود، به تکمیل مقاله گابریلی پرداخت و نظر به توجهی که وی به مسائل تاریخی دارد، توانست از این دو منبع و برخی قراین تاریخی شرح حال نسبتاً روشنی از ابن مقفع به دست دهد. این نقص، البته در کتاب‌های شرقی نیز آشکار است. از جمله، در مقاله مفصل عباس اقبال آشتیانی جای آن دو منبع خالی است. در شرق، پژوهش درباره ابن مقفع در حقیقت با همین اثر که در مجله کاوه منتشر گردید، آغاز شد. اقبال علاوه بر منابع معمول عربی، خاصه وفیات ابن خلکان، از آثار فارسی کهن، چون تاریخ طبرستان اثر ابن اسفندیار نیز استفاده‌کرد، اما او دو منبع اصلی (بلاذری و جهشیاری) و چندین اثر دیگر را که بعدها منتشر شد، ندیده ‌بود. از این رو، به‌رغم شیوه نیکو در کار تحقیق و بهره‌گیری از پژوهش‌های خاورشناسان، کار او چنان‌که مینوی اشاره می‌کند، از نقص خالی نماند. کتاب ابن المقفع خلیل مردم بک که ۴ سال بعد یعنی در ۱۹۳۰ میلادی چاپ شد، چیز عمده‌ای بر اطلاعات گذشته نیفزود. در ابن المقفع محمد سلیم الجندی (۱۹۳۶ م) اطلاعات جدید اندک است، اما تحلیل زندگی و آثار ابن مقفع آغاز می‌گردد. عبداللطیف حمزه، عمده‌ترین منابع و نیز کتاب اقبال و منابع فارسی او را دیده و شرح حال نسبتاً خوبی، همراه با تحلیل‌ها و اظهار نظرهای شخصی فراوان ارائه داده‌است و ضمناً به آثار او نیز پرداخته‌است، اما بحث‌های جانبی در اثر او بیشتر است.
ابن مقفع تا زمانی که اسلام نیاورده بود، همچنان به روزبه معروف بود و ابوعمرو کنیه داشت. پس از گرویدن به اسلام، نام عبدالله و کنیه ابومحمد را برگزید.


زندگی

ظاهراً روزبه در جور (= گور) که همان فیروزآباد فارس باشد، زاده شد. او هنوز کودک بود که با پدرش به بصره رفت. پدر به تربیتش همت گمارد، ادبا را گرد او جمع می‌آورد، یا او را به مجالس ایشان می‌برد، سپس دو مرد بدوی به نام‌های ابوالغول و ابوالجاموس را که از فصحای عرب بودند و پیوسته به بصره می‌رفتند، به آموزش او گمارد. ابن مقفع علاوه بر دانشِ ظاهراً گسترده‌ای که از زبان پهلوی در فارس کسب کرده‌بود، عربی را از زبان فصیحان و ادیبان عرب چنان آموخت که خود در صف فصیحان نشست. چند نکته مزاح‌آمیزی که بلاذری به او نسبت داده، بیشتر به توجه او به لغات و فصاحت دلالت دارد. وی در سال ۱۴۲ هجری به دستور خلیفه و به دست سفیان بن معاویه، عامل بصره، به وضعی بسیار فجیع و وحشیانه کشته شد.


آثار و فعالیت

روزبه کتاب‌های زیادی از پارسی میانه به عربی برگرداند. از میان کتابهایی که روزبه ترجمه کرد می‌توان از کلیله و دمنه، تاجنامه انوشیروان، آیین‌نامه، سخنوری بزرگ (الأدب الکبیر) و سخنوری خُرد (الأدب الصغیر) نام برد. نثر عربی ابن مقفع بسیار شیوا بوده و نثر وی سرمشق سخندانان و نویسندگان عربی‌نوِیس و عربی زبان بوده‌است. ترجمه‌های او از بهترین آثار ادبی و اخلاقی زبان عربی شمرده می‌شوند. آثار وی در بعضی دانشگاه‌های جهان، از جمله دانشگاه‌های کشورهای عرب مانند دانشگاه قاهره، به عنوان نمونه‌های خوب و شیوایی از نثر عربی بررسی می‌شوند.


آثار وی عبارتند از:

1- کلیله و دمنه
2- الأدب الکبیر
3- الأدب الصغیر و المنطق
4- سیرالملوک (ترجمه عربی خداینامه)
5- نامه تنسر
6- عجائب سجستان (ترجمه ریکیهای سگستان) که عمدتاً از فارسی میانه به عربی ترجمه کرده‌است.
7- الدره الثمینه والجوهره المکنونه
8- مزدک
9- باری ترمینیاس
10- أنالوطیقا ـ تحلیل القیاس
11- آیین‌نامه- فی عادات الفرس
12- التاج ـ فی سیره أنو شروان
13- أیساغوجی ـ المدخل
14- میلیه سامی ووشتاتی حسام وعمرانی نوفل
15- رساله الصحابه


مرگ

گرچه ابن مقفع نزد مصاحبان مورد علاقه خود شوخ‌طبع بود قابلیت این را داشت که نزد کسانی که به آن‌ها اهمیت نمی‌داد مغرور و موهن باشد و در واقع او متمایل بود به استهزا و تحقیر کسانی که او را خشنود نمی‌ساختند بپردازد. یکی از قربانیان تمسخر و توهین او سفیان ابن معاویه بود که پس از توهین ابن مقفع به منصور، فرصتی برای انتقام به دست آورد. هنگامی که عبدالله ابن علی بر منصور شورید و مغلوب گشت، به او اجازه داده شد نزد سلیمان بماند. وقتی که خلیفه به موقعیت قوی تری دست پیدا کرد اما تصمیم بر این گرفت تا این گفته پیشین خود را نقض کند. وقتی سلیمان که دلواپس عبدالله بود، برایش امان خواست، متن امان نامه را ابن مقفع برای منصور نوشت تا منصور آن را امضا کند. این نامه به نظر منصور گستاخانه آمد و او را به خشم آورد. در نتیجه به سفیان اجازه داد تا به عنوان انتقام ابن مقفع را بکشد (گفته می‌شود با شکنجه).


فیروز آباد مرگ


ابواسحاق شیرازی

ابواسحاق، ابراهیم بن علی شیرازی(۱۰۰۲- ۱۰۸۱م) فقیه شافعی ایرانی در سده پنجم هجری بود.


زندگی

در سال ۳۹۳ قمری در فیروزآباد فارس متولد شد و در همان‌جا به تحصیل مقدمان پرداخت. او در سال ۴۱۰ قمری برای کسب علم به شیراز رفت و نزد ابوعبداﷲ بیضاوی و عبدالوهاب بن رامین فقه آموخت آنگاه به بصره شد و در خدمت جوزی قرائت حدیث کرد و در سال ۴۱۵ رهسپار بغداد گشت و نزد ابوالطیب طبری قاضی مشغول شد و مدتی مصاحب وی بود و در مجلس او نیابت می‌کرد و در مدرس او سمت معیدی داشت پس از آنکه مدرسه نظامیه در بغداد بنا شد، تدریس آنجا را به ابواسحاق واگذار کردند و تا آخر عمر در آنجا به درس اشتغال داشت. او اولین مدرس رسمی مدرسه نظامیه است و قبل از وی ابن صباغ بیست روز در آنجا تدریس کرده‌بود.
از کتب اوست: مهذب و تنبیه در فقه و لمع وشرح آن در اصول و نکت در خلاف و تبصره و معونه و تلخیص و غیر آن. فیروزآبادی صاحب قاموس از اخلاف اوست. ابواسحاق در سال ۴۷۶ قمری درگذشت.


بنياد فارس شناسي فیروز آباد

دسترسی سریع

  • کتاب و لوح فشرده کتاب و لوح فشرده
  • خانه زینت الملک خانه زینت الملک
  • گزارش تصویری گزارش تصویری
  • شهر شناسی شهر شناسی

تماس با ما

embedgooglemap.org


© کلیه حقوق اين وب سايت متعلق به بنياد فارس شناسي می‌باشد.