تاریخ جدید اوز بر اساس اسناد موجود با زوال حکومت صفوی و حمله افغانها آغاز میشود. در این دوره ساکنین مناطق مختلف منطقه فارس و جنوب ایران به اوز مهاجرت میکنند. مهمترین عامل این مهاجرتها ناامنی و ناآرامیهای ناشی از حمله افغانها به ایران است.
شيخ محمد فقيهي
شیخ محمد فقیهی فرزند مولانا شیخ احمد فقیهی مفتی اعظم اهل سنت اوز در سال 1280 هـ.ش در اوز دیده به جهان گشود. ابتدا در محضر پدر بزرگوارش شیخ احمد فقیهی به تحصیل علم پرداخت. آن بزرگوار برای تکمیل علم فرزندش او را برای تلمذ ابتدا به بندرلنگه وسپس به مکه مکرمه اعزام نمود. شیخ محمد فقیهی تحصیلات خود را تا مرحله اجتهاد پیش برد وپنج سال بعد به مصر عزیمت نمود ودر دانشگاه الأزهر قاهره از محضر اساتید وعلمای بزرگ آن زمان بهره برد. وبر معارف اسلامی مسلط و در مکاتب دینی و فلسفی صاحب نظر گردید. پس از آن مدتی را در کشور هندوستان سپری کرد وبه مطالعه مکاتب دینی هند پرداخت ودر پایان به اوز مراجعت نمود. وی پس از رحلت پدر بزرگوارش زمام امور شرعی مردم را عهده دار شد واز همان ابتدا جدایی دین از سیاست را مردود دانست ودر حل مشکلات مردم از هیچ تلاشی فروگذار نبود. حاج شیخ محمد فقیهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تأسیس مدرسه دینی احمدیه مردم وعلی الخصوص جوانان را هر چه بیشتر با اهداف عالیه اسلام آشنا ساخت. شیخ دارای تألیفات متعدد بود که بعضی از آنها به چاپ رسیده است. شیخ همیشه خواهان وحدت ومعتقد به کرامت انسانها بود، هیچ احدی نمی تواند ادعا کند که از وی حرف درشتی شنیده باشد و حتی نهی از منکر را طوری بیان می کرد که بر کسی سخت نیاید.
شیخ محمد صالح شافعی متخلص به تائب
زندگی تائب
شیخ محمد صالح بن عبدالرحمن بن علی بن محمد بن ابراهیم بن حاجی بن محمد معروف به شیخ محمد صالح فارسی و متخلص به تائب اوزی در اوز لارستان واقع در استان فارس متولد گردید. تاریخ تولد او با توجه به قباله های قدیمی به ظن قوی ربیع الاول 1229 هجری قمری بوده است. مادرش حلیمه نام داشت و دختر ابراهیم علوی بود. تائب دارای سه برادر و دو خواهر بود. کودکی او در اوز گذشت. چندی نزد پدرو عمویش حاج شیخ احمد گپ (بزرگ ) به تعلیم قرآن و مقدمات صرف و نحو عربی پرداخت. در سیزده سالگی برای تحصیل نزد شیخ احمد کوهجی به کوهج بستک رفت و به سلک صوفیان نقشبندی داخل شد. در بیست و یک سالگی همراه با عده ای دیگر از اوز به منطقه بستک مهاجرت کرد و در روستای ده تل مقیم گشت و در آنجا با سید عبدالله قتالی دوستی و همدلی پیدا کرد. وی در همان روستا با زنی به نام حکیمه ازدواج کرد. ولی چند سال بعد همسرش درگذشت و از وی صاحب فرزندی نشد. تائب بعد از فوت همسرش زن دیگری نگرفت و تا آخر عمر مجرد زندگی کرد. وقتی که بیست و هشت ساله بود به حجاز رفت و در مکه نزد عبدالحمید داغستانی به تکمیل تحصیلات پرداخت. آنگاه به اوز و سپس به ده تل بازگشت. در آنجا همراه با سید عبدالله قتالی خانقاهی داشت و به ارشاد مردم می پرداخت. تائب تا پنجاه و پنج سالگی در ده تل ماند. در سال 1285 هجری قمری وقتی که پنجاه و شش ساله بود به قصد هند و دیدار با شاه عبدالغنی دهلوی و دیگر عارفان و صوفیان هند از ده تل خارج شد. ولی چون در هند به مقصود نرسید یکسال بعد به مکه رفت. در آنجا با محمد مظهر مجددی که قطب و مرشد صوفیان نقشبندی در آن عصر بود و تائب او را از قبل می شناخت، انس و الفتی خاص گرفت. تائب احتمالا تا سال 1294 هجری قمری در حجاز ماند و در این سال در سفری که از مکه به مدینه می رفت، در منطقه رابغ در 180 کیلومتری شمال غربی مکه و به سن شصت و پنج سالگی درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. جای مهری از تائب بر پای قباله ای که تاریخ 1284 هجری قمری را دارد باقی است. تائب بر مهر خود نوشته بود ( العبد التائب محمد صالح )
نسب نامه تائب
تائب منسوب است به طایفه شیوخ (شیخها ) اوز که نسب آنها به شخصی به نام فقیه اسماعیل می رسد. او همزمان با حمله مغولان از بیضای مرودشت همراه با وابستگان و مریدان و پیروانش به سمت جنوب آمده و ابتدا در خنج مسکن گرفت. ولی بعدا به اوز آمد، در آنجا مقیم گشت و به ارشاد و هدایت مردم پرداخت. در نسب نامه این طایفه از فقیه اسماعیل تا شیخ محمد جد اعلای تائب پیوستگی مشخص نیست، ولی از شیخ محمد که زاده قرن یازدهم هجری بود ( احتمالا 1040 ) این پیوستگی مشخص است.
ملا محمد امین کرامتی
مرحوم ملامحمد امین در سال 1270 در اوز از توابع فارس در خانوادة کرامتی متولد شد. پدر ایشان، مرحوم حاجی محمدهادی، از عالمان و خطاطان زمان خویش بود. ملا محمدامین از کودکی قرآن، فارسی و خوشنویسی را در منزل و در مکتبخانههای محلی آموخت، آنگاه نزد حاجی شیخ احمد فقیهی، مفتی آن زمان اوز، فقه، نحو و منطق تلمذ کرد. سپس برای تجارت به بنادر، هندوستان، عربستان و کویت رفت و در اوقات فراغت به تحصیل علم پرداخت. وی پس از بازگشت به ایران وکیل دعاوی شد و در بندرعباس دفتر وکالت زد. مرحوم محمدامین کرامتی به مسائل اوز و ایران علاقمند بود و در امور خیر و نامهنگاری فعالیت داشت و از او آثار زیادی به جا مانده است. یادداشتهای وی شامل یکصد کلمه از حضرت علی (ع) و چهل حدیث نبوی، سفرنامهها، مقالهها، نامهها و تلگرافها به همراه یادداشتهای پراکنده مرحوم ملا محمد رسول کرامتی، برادر بزرگ ایشان است.
مصطفی مصباح زاده
مصطفی مصباحزاده (زاده ۲۷ آبان ۱۲۸۷ - درگذشته ۴ آذر ۱۳۸۵) بنیانگذار روزنامه کیهان و عضو سابق مجلس سنای ایران در دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی بود. دانشآموخته رشته حقوق در سطح دکترا از دانشگاه سوربون از کشور فرانسه بود.
بنیانگذاری انستیتو کیهان
مصباحزاده در سالهای دهه ۱۳۲۰ خورشیدی روزنامه کیهان را بنیان نهاد. بر خلاف آنچه گاهی گفته میشود که «کیهان» نام خود را از روزنامه فرانسوی لوموند گرفتهاست، باید یادآور شد که کیهان در سال ۱۹۴۲ و لوموند دو سال بعد در سال ۱۹۴۴ آغاز به کار کردهاست. لوموند در زبان فرانسوی به معنای کیهان است. روزنامه کیهان، در دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی به نوعی بازتاب دهنده مواضع جریان چپ روشنفکر و ملی گرایانه در ایران بود. بعدها مصباحزاده با انتشار چندین نشریه پرطرفدار جنبی به خانواده کیهان، در کنار روزنامه اطلاعات به یکی از دو منبع اصلی مطبوعاتی ایران بدل گردید. زن روز، کیهان بچهها و کیهان ورزشی سه مجله پرطرفداری بودند که مؤسسه کیهان در کنار روزنامه سراسری خود به صورت هفتگی منتشر میکرد. انتشار آنها هنوز هم بعد از نیم قرن در کنار این روزنامه ادامه دارد.
تأسیس مدرسه عالی روزنامهنگاری
با حمایت مصطفی مصباحزاده در سال ۱۳۴۳ خورشیدی، مدرسه عالی روزنامهنگاری در مؤسسه کیهان تأسیس شد. این مدرسه بهتدریج در طول چند سال برای اولین بار در ایران به دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی تبدیل شد.
خروج از ایران و وقوع انقلاب ۱۳۵۷
دو سال قبل از سرنگونی حکومت سلطنتی و پیروزی انقلاب و در پی آن استقرار نظام جمهوری اسلامی، مصطفی مصباحزاده از ایران خارج شد و اداره امور روزنامه را عملاً به پسرش ایرج واگذار کرد.
بنیانگذاری کیهان لندن
پس از انقلاب روزنامه کیهان به مصادره دولت انقلابی درآمد. اما مصباحزاده که در آن زمان در شهر لندن سکنی گزیده بود با جمع کردن تعدادی از بهترین نویسندگان و روزنامهنگارانی که از کشور گریخته بودند به انتشار روزنامهای با نام «کیهان در تبعید» که به صورت هفتگی در لندن منتشر میشود اقدام کرد که بعدها به کیهان لندن یا «کیهان سلطنتطلبان» مشهور شد. این روزنامه در ۸ شهریور ۱۳۹۲ (۳۰ اوت ۲۰۱۳) اطلاع داد که دیگر منتشر نخواهد شد، اما تارنمای این نشریه در اینترنت همچنان در دسترس خواهد بود.
درگذشت
مصطفی مصباحزاده در ۲۵ نوامبر ۲۰۰۶ در شهر سن دیگو در ایالت کالیفرنیا در سن ۹۸ سالگی درگذشت.
پروفسور محمدعلی هوشیار
پروفسور محمدعلی هوشیار در سال 1324 خورشیدی در اوز دیده به جهان گشود. پدر وی روانشاد محمدشریف هوشیار موسس نخستین دبیرستان شهر اوز به نام دبیرستان هوشیار می باشد که پارک هتل شیراز نیز متعلق به ایشان و شادروان محمد یزدانی بوده است. استاد در سال 1970 میلادی ( سال 1349 خورشیدی ) از دانشگاه ایندیانای آمریکا موفق به اخذ دکتری ریاضی شد و چند سال در دانشگاه شیراز و دانشگاه آریامهر ( صنعتی شریف ) به تدریس اشتغال داشت. وی سپس راهی آمریکا شد و هم اکنون استاد دانشگاه دالاس(تگزاس) در آمریکا می باشد و علاوه بر آموزش با دانشجویانش در دوره دکتری به پژوهش نیز مشغول است. پژوهشهای پروفسور هوشیار بیشتر در رابطه با تئوری پراکندگی با کاربرد آن در زمین شناسی و نور، فیسیون، انتشار موج ها و عمدتا در محدوده ی انتگرال و معادلات دیفرانسیل و کاربردشان در مسائل فیزیکی و مهندسی می باشد.
خواجه عبدالرزق طاهری
خواجه عبدالرزق طاهری فرزند مرحوم خواجه یوسف طاهری از چهره های خوشنام و خادم و نائب رئیس هیأت امنای بیمارستان امیدوار و دانشگاه پیام نوراوز، دفتر دبی و از تلاشگران برای احداث راه اوز به هرم و کاریان، می باشد.
محمد هادی کرامتی
شادروان حاج محمد هادي کرامتي سال 1274 قمري در قصبه اوز متولد شد. پدرش حاج محمد امين مردي تاجر پيشه از معتمدين اوز و مادرش دختر قطب العارفين حاج شيخ احمد فارسي بود. مادرش را در دوره کودکي از دست داد و ناچار در دامان دايه بزرگ شد در هفت سالگي به جناب مولوي محمد تقی که شخصی فاضل و عالمي بود سپردند تا به او خواندن و نوشتن بياموزد. بعد پدرش او را از مکتب گرفت و با خود به هندوستان برد و در حجره پدر مشغول کار شد مرحوم حاج محمد هادي روزها در کار به پدر کمک مي کرد و شب ها درس مي خواند و با امکاناتي که بود توانست در بمبي تحصيل مقدماتي را ادامه دهد و صرف و نحو عربي را که در اوز فرا گرفته بود دنبال کند ايشان علاوه بر زبان فارسي و عربي زبان اردو هم ياد گرفت و در محضر مولوي هدايت الله بمشاوره پرداخت و ايام فراغت را صرف مطاله کتب تاريخي مشرق زمين نمود. وی در فن خوشنويسي نيز مهارت داشت و کتاب تاريخ دلگشا نيز ابتدا به خط نستعليق و نسخ نوشته بود آثار خوشنوسي ايشان بر سردر مساجد و قبه آب انبارهاي اوز به چشم مي خورد. شادروان محمد هادي کرامتي داراي چهار فرزند ذکور به اسامي محمد رسول -محمد امين- احمد و محمد ويک فرزند اناث مرسومه به خيرالنسا بوده است.
محمد رفیع ضیائی
محمدرفیع ضیایی کاریکاتوریست ایرانی است. وی در سال ۱۳۲۷ در شهر اِوز به دنیا آمد. مدتی به عنوان تکنسین مخابرات کار کرد و سپس به مطبوعات پیوست. ضیایی بیش از ۳۰ سال در مطبوعات ایران فعالیت کرد و از شمار کسانی بود که علاوه بر کار عملی در زمینه تئوری کارتون و کاریکاتور فعالیت داشت و در این زمینه بسیار پرکار بود. ضیایی آثار بسیاری از کتاب و مقاله تألیف کرد و آثار او در نشریات ایرانی و خارجی منتشر شدهاند. محمدرفیع ضیایی همچنین پدر لاله ضیایی، کاریکاتوریست ایرانی است. محمدرفیع ضیایی نیمه شب ۳ تیر ۹۵ بر اثر حمله قلبی در خانهاش در تهران درگذشت. به گفته هادی حیدری کاریکاتوریست ایرانی، محمدرفیع ضیایی در کارهایش به طنز تلخ گرایش داشت. حیدری معتقد است آثار ضیایی غالباً سیاه و سفید بود و هاشورهای متراکم و پرقدرت داشت. به لحاظ موضوع کارهایش بیشتر دارای تم صلح و دوستی بشر بودند. جمال رحمتی باور دارد ضیایی قلم روانی داشت و به راحتی و پرقدرت قلم میزد و در کارش چه در انتخاب موضوع و چه در اجرای موضوع صاحب سبک بود. او معتقد است دیگر ویژگی کارهای ضیایی بیتکلفی کارهایش بود که مشخصه آینه منش و رفتار شخصی او نیز بود. علاوه بر این به گفته رحمتی ضیایی تسلط بالایی بر خط داشت.
سیلوانا سلمانپور
سیلوانا سلمانپور، شاعر اوزی، با خواندن سروده های خود در ردیف نیکوکارانی قرار دارد که با حضورش در هر اجتماع مردمی و خواندن شعرهای حماسی، هیجان خلق می کند و بر اراده نیکوکاران برای پیشگامی و همگامی در کارهای عام المنفعه می افزاید. این شاعرکه انسانی آزاده و عاطفی است حضور و همگرائی با خانواده و بستگان و آشنایان در زادگاه خود، اوز، شیراز، تهران را تجربه کرده و اکنون در امارات متحده عربی (دبی)، به زندگی فعال ادبی- اجتماعی و محققانه خود ادامه می دهد. فعالیت این بانوی فرهنگی در بخش رسانه ها به دهه ی ۱۳۵۰ خورشیدی بر می گردد که به عنوان خبرنگار، صدا و نوشتار خود و دیگران را در نشریات انعکاس و به عنوان خبرنگاری فعال با مرحوم محمدعلی سلمانپور نماینده نشریات اطلاعات همکاری می نماید. در دبی نیز با مدیریت دفتر نمایندگی نشریات بین المللی خبر آن را استمرار بخشیده و به گونه ای کماکان ادامه می دهد. سال ۱۳۶۷ همراه با خانواده به دبی کوچ می کند و از همان زمان به جستجوی افراد و محافل فرهنگی ادبی می پردازد. در سال ۱۳۷۱ اولین شب شعر و سخنرانی او در کانون نویسندگان امارات برگزار می گردد. ۱۳۷۲ اولین و تنها انجمن ادبی ایرانیان مقیم امارات را تشکیل می دهد. در همین سال اولین مجموعه شعر او منتشر می گردد. سال های ۱۳۷۴، ۱۳۷۵، ۱۳۷۶ و بعدها حرکت این فعال فرهنگی- اجتماعی در اجتماعات مردمی شهر دبی بیش از بیش تجلی می یابد. وی با وجودی که ساکن امارات متحده عربی است اما هیچ موقع فرصت حضور در شهرش را از دست نداد و نمی دهد و با حضور و سخنانش، بر حرکت های خیرخواهانه و فرهنگی می افزاید.
سهیلا عباسی
سهیلا عباسی از نویسندگاه خوش ذوق اهل اوز تا کنون دو کتاب با عنوان «با من بمان ای آشنا» و «فصل خاکستری» در دو جلد نفیس به چاپ رسانیده است و در آینده کتاب دیگری با عنوان «کاش سرنوشت جز این می نوشت» در دست انتشار دارد. این نویسنده ارزشمند که با ظاهری آرام و بی تکلف به دانشگاه آزاد اوز آمد و دو جلد از آثار خود را به کتابخانه دانشگاه اهدا و از دیدگاه و اهداف خود و از نویسندگی سخن گفت و اظهار داشت دوست دارد واقعیت ها را در قالب رمان به روی کاغذ آورده و به چاپ رساند.
فرهاد ابراهیمپور
فرهاد ابراهیمپور شاعری که تاکنون مجموعه اشعارش را در سه کتاب به چاپ رسانده، وی در اوز متولد شده و ساکن دبی است .فرهاد ابراهیمپور ، متولد ۱۳۴۱ در اوز، فرزند عبدالرحمن محمود(ابراهیمپور)است.
عبدالمجید ارفعی
عبدالمجید ارفعی (زاده ۹ شهریور ۱۳۱۸ اهل اوز فارس) پژوهشگر و متخصص زبانهای باستانی اکدی و ایلامی، ایلامشناس و از آخرین بازماندگان مترجم خط میخی ایلامی در جهان و از مهمترین کتیبهخوانان ایرانی است و برخی از لوحهای گلی تخت جمشید با تلاش وی ترجمه شدهاست. عبدالمجید ارفعی نخستین مترجم استوانه کوروش بزرگ از زبان اصلی بابلینو به فارسی است. او در سال ۱۳۹۴ جایزه سرو ایرانی، در زمینه میراث فرهنگی را به عنوان یک عمر کوشش فرهنگی دریافت کرد.
زندگینامه
عبدالمجید ارفعی در شهریور ۱۳۱۸ در دامنه کوه گنو بندرعباس به دنیا آمد. پدرش میرعبدالله ارفعی و اصالتاً اهل اوز از توابع استان فارس بود. او دوران دبستان را در مدارس بندرعباس و یزد به اتمام رساند و در سال ۱۳۲۸ به همراه خانواده به تهران آمد و در مدرسه منوچهری و البرز و دارالفنون به تحصیل پرداخت و با بهرام بیضایی و داریوش آشوری همدرس شد. پس از پایان دوره دبیرستان و تا پیش از ورود به دانشگاه در سالهای ۱۳۳۲ در کتابخانه ملی با نوشتههای ابراهیم پورداوود آشنا شد. در همان زمان از استاد متینی معلم ادبیاتش، الفبای فارسی باستان را آموخت و در همان سالها زبان پهلوی را نیز از روی کتاب کارنامه اردشیر بابکان محمدجواد مشکور آموخت. برای آموزش زبان اوستایی گاتهای پورداوود را سرمشق قرار داد و آن را نیز آموخت. پس از اخذ دانشنامه لیسانس زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران، در مهرماه سال ۱۳۴۴ به آمریکا رفت. بنا بر پیشنهاد و توصیه پرویز ناتل خانلری و استقبال استاد پور داوود دو سال به آموزش مقدمات اکدی پرداخت و پس از آن به مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو رفت و تا هشت سال زیر نظر ریچارد هلک، از مشهورترین استادان خط و زبان ایلامی، به یادگیری زبان ایلامی و اکدی مشغول شد. در همان زمان با گلنوشتههای ایلامی و کتیبههای تخت جمشید که به امانت نزد دانشگاه شیکاگو بود و ریچارد هلک در حال بررسی، خواندن و ترجمه آنها بودهاست، آشنا شد. هلک در آن دوران هر شب چند کتیبه خوانده شده را به ارفعی میداد تا او از روی متن ترجمهشده، کتیبهها را بخواند. پس از مدتی هلک کتیبههای خوانده نشده را هم به ارفعی میداد. این تجربه بعدها به ارفعی در نوشتن کتاب «گلنوشتههای باروی تخت جمشید» کمک میکند. عبدالمجید ارفعی اولین ایرانی است که در این رشته تحصیل کرد. همچنین او تنها متخصصی است که میتواند بقیه آن کتیبهها را بخواند و آنها را ترجمه کند. ارفعی در تیر ماه ۱۳۵۳ خورشیدی از رساله دکترای خود با عنوان «زمینههای جغرافیایی فارس بر اساس گلنوشتههای تخت جمشید» دفاع کرد و با مدرک دکترا به تهران بازگشت. سپس نزد پرویز ناتل خانلری رفت و در فرهنگستان ادب و هنر ایران به همکاری پرداخت.
فعالیتها
نتیجه همکاری عبدالمجید ارفعی با دکتر خانلری در بین سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۷ خورشیدی، گردآوری گنجینه بیشماری از مجلات، مقالات و کتابهای گوناگون درباره تاریخ ایران و جهان و گلنوشتهها و خطهای خواندهشدهاست که در پژوهشکده علوم انسانی نگهداری میشود. ارزش دلاری این کتابخانه در زمان خرید بین ۳ تا ۴ میلیون دلار بوده که امروز ارزشی به مراتب بالاتر دارد. تالار کتیبهها در موزه ملی ایران بین سالهای ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۲ توسط او و شاهرخ رزمجو ساخته و آماده شد. گفته میشود او و دانشجویانش حتی قفسههای این تالار را خودشان نصب کردند. چون خرید کتاب در آن زمان دشوار بود و این تالار نیز کتابی در اختیار نداشت، برای تأمین کتاب، ارفعی به پژوهشکده علوم انسانی مراجعه کرد تا از کتابهایی را که بیست سال پیش خودش سفارش داده بود فتوکپی تهیه کند. بسیاری از لوحهای گلی تخت جمشید و متنهای حقوقی بینالنهرین از روی کتیبههای تاریخی با تلاش دکتر ارفعی ترجمه شدهاست. عبدالمجید ارفعی سابقه همکاری با بنیاد پژوهشی پارسه و پاسارگاد و بنیاد پژوهشی شوش را در کارنامه خود دارد. همکاری او با بنیاد پژوهشی پارسه پاسارگاد، منجر به خوانده شدن کتیبههای خزانه تختجمشید شد که در موزه همانجا نگهداری میشد. او نخستین ترجمه فارسی فرمان کوروش بزرگ (منشور کورش) را از روی مولاژی از اصل منشور، همراه با نسخهبرداری جدید انجام داد. عبدالمجید ارفعی به همراه دکتر جعفری دهقی از اساتید دانشگاه تهران در حال تحقیق و بررسی ترجمه دو کتیبه از بیستون است. بخش زبان ایلامی و بابلی (اکدی) این متنها به عهده دکتر ارفعی است. حرفنویسی، آوانویسی، نگارش واژهنامه و همچنین بازنویسی متنها به خط میخی و ترجمه آنها به فارسی کار مشترکی است که آنها در این پروژه بر عهده دارند.
گلنبشتههای باروی تختجمشید
کتاب گلنبشتههای باروی تختجمشید پژوهشی است بر روی صد و پنجاه گلنبشتهای که مؤسسه شرقی دانشگاه شیکاگو در سال ۱۳۲۷ خورشیدی به ایران پس فرستاد. علاوه بر این مقدار تعدادی از گل نبشتههایی که در بخش تاریخی موزه ملی ایران نگاهداری میشوند و گلنبشته منفرد دیگری از باروی تخت جمشید برای نخستین بار بازخوانی و به همراه تصاویرشان منتشر شدند. این گلنبشتهها اسناد اداری و مالی ای هستند بین سالهای سیزدهم (۵۰۹ پ. م) تا بیست و هشتم (۴۹۴ پ. م) پادشاهی داریوش بزرگ، که در آنها به حمل و نقل کالا، دریافت، جابهجایی، ذخیره و پرداخت کالا در ازای حقوق کارگزاران، مسافران و کارگران دولتی در ایالت پارس اشاره شدهاست. این کتاب در هشتمین دوره جایزه کتاب فصل ویژه آثار منتشره در زمستان سال ۱۳۸۷ در حوزه زبان و در بخش زبانهای باستانی به عنوان کتاب برتر شناختهشد.
عبداله کمالی
عبداله کمالی فرزند جعفرمتولدسال ۱۳۱۹ دراوزبه دنیا آمد اولین سال تحصیلی خود را درسال ۱۳۲۷ گذراند. واولین معلم اوحکیم رابط بود. ازآنجاییکه مرحوم پدرش مقیم میناب بود ناگزیرشد به میناب مهاجرت کند. ازآنجائی که عبداله به کتاب وکتابخوانی علاقه زیادی داشت در شهرمیناب با خانوادهای به نام فرازی آشنا شد که پسر آنها نیز بسیار به کتاب علاقه داشت وحتی درخانه شان یک کتابخانه داشتند که برای عبداله بسیار تعجب برانگیز بود. چون او تا به حال کسی را ندیده بود که در خانه خودش کتابخانه داشته باشد. به همین دلیل با رفت وآمدی که با آقای فرازی داشت خود نیز در خانه اش کتابخانه ای تشکیل داد که هم اکنون نیز حدود ۲۰۰۰ کتاب را درکتابخانه خانه اش نگهداری می کند. او از کودکی که نزد پدربزرگش مرحوم حاج محمد هادی کرامتی نوسینده کتاب تاریخ دلگشای اوز میرفت واو برایش کتاب می خواند به کتاب خوانی علاقمند شد وازآن موقع تا به حال به تاریخ علاقه زیادی دارد. بعد از ۳۵ سال خدمت درآموزش وپرورش اوز ومیناب درمهرماه ۱۳۷۵ بازنشسته شد. عبداله ازآنجائیکه به کتب ومطبوعات علاقه دارد وقت فراغت خویش را به خواندن کتاب ومطبوعات ونوشتن پرکرده وبا آشناییکه باآقای احمدخضری که ازهمکاران اداری بوده که بعد ازاوبازنشسته شده ازعبداله جهت همکاری درنوشتن مقالات درعصراوزدعوت کرده که کمالی با علاقه ای که ازآن زمان راجع به تاریخ گذشته اوز دارد مقالاتی را نوشته وبه دفتر روزنامه ارائه داده که خوشبختانه این مقالات مورد استقبال مردم اوز چه درداخل وچه درخارج قرارگرفته است.