خنج دارای بیش از ۱٬۳۰۰ سال دیرینگی و دهها اثر گرانسنگ باستانی از روزگار اسلامی است. هُنگ در فارسی باستان به معنای گوشه و بیغوله بودهاست. این نام در این موضوع بازتاب مییابد که خنج همواره دارای خانقاهها و گوشهنشینان زیادی بودهاست.
شیخ رکنالدین دانیالی
شیخ رکنالدین دانیالی مشهور به شیخ دانیال هنگی یا خنجی از عرفای قرن هفتم هجری است. شیخ از صالحان و زهاد معروف خنج بود و چه در زمان حیات و چه پس از مرگ در لارستان و جزایر خلیج فارس مورد احترام و تجلیل قرار داشت. شیخ دانیال با مهاجرت به خنج و پایهگذاری سلسله مشایخ دانیالی، خنج را به مقر خانقاهی از دراویش تبدیل میکند و در سرنوشت بنادر و جزایر خلیج فارس تأثیر زیادی بر جای میگذارد. با توسعه فعالیتهای مشایخ دانیالی در منطقه، گراش به عنوان زادگاه شیخ دانیال نیز در قرون ششم و هفتم محل استقرار مشایخ و بزرگان صوفیه دانیالی میگردد؛ «به این ترتیب، طی قرن هفتم هجری، خانقاه او به قدری شهرت یافت که به عنوان یکی از چهار رکن دراویش جنوب ایران مشهور شده بود. پس از او، مریدانش در سراسر حوزه جنوب ایران و بهویژه دربار «هرمز» از قدر و ارزش والایی برخوردار شدند و اصولاً قرن هفتم را باید عصر «دانیال» و اخلاف او نامید. قرون هشتم تا دوازدهم هجری در ابتدای قرن هشتم «تحولاتی در خنج باعث شد که شاخه «دانیالی» و مشایخ آن دیار از قدرت پیشین افول نموده و جانشینان دانیال بنا به دلایل نامشخصی به دربار ملوک هرمز مهاجرت نمایند و ریاست طریقت پس از شیخعبدالسلام خنجی (متوفی به سال ۷۴۶ ه. ق) به شیخمحمد ابونجم (۷۰۴–۷۸۶ ه. ق) منتقل گردید.»
محمدامین خنجی
محمدامین خنجی نویسنده و ویرایشگرِ ادبیِ ایرانی بود. محمد امین خنجی در سال ۱۲۸۲ در شهر منامه به دنیا آمد. پدرش حاج عبدالعزیز خنجی از بازرگانان خلیج بود. وی تحصیلات اولیه را به زبانهای فارسی و عربی در مکاتب قدیمی بحرین فراگرفت. از همان آغاز جوانی به همراه برادر خود محمدعقیل خنجی تجارتخانه پدر را اداره میکرد. تجارت آنها بیشتر با هندوستان و انگلستان بود. در کنار تجارت، به پژوهش و مطالعه گسترده متون کهن ادب پارسی روی آورد. در جوانی به عضویت «منتدی البحرین» که انجمن ادبی مهم بحرین بود و نیز هیئت امنای مدرسه ایرانیان بحرین درآمد. وی در سال ۱۳۱۸ به همراه خانواده از بحرین به تهران مهاجرت کرد. وی از زمان سکونت در بحرین از طریق مکاتبه با دانشمندان برجسته آن روز از جمله احمد کسروی به مبادله تجربیات علمی میپرداخت. ایشان گردآوری کننده مجموعهای نفیس از کتب و اسناد خطی بود که با این کار بسیاری از این نسخ را از تندباد حوادث محفوظ داشت. لازم به ذکراست که وی بخشی از این مجموعه را به کتابخانه آستان قدس رضوی اهداء نمود.
آثار
وی مقالات بسیاری در مجلههای ادبی داشته و نسخ خطی بسیاری را تصحیح نمودهاست؛ برخی از آثار وی به شرح زیر میباشد:
۱-تصحیح رساله «سؤال و جواب فقهی از قطب راوندی»
۲-زندگینامه فضل بن روزبهان خنجی
۳-تاریخ احزاب سیاسی
۴-کتاب «مشاهیر خنج» درباره دانشمندان، عرفاء و ادبای نامی شهر باستانی خنج
۵-اولین مقاله در نقد و معرفی کتاب شمس الحساب الفخری تألیف شمس الدین عمر بن عبدالعزیز خنجی نخستین کتاب حساب به زبان پارسی
۶-تاریخ و جغرافیای لارستان
۷-مقالهای در باب کتاب عقودالجواهر تألیف احمد ساعی کرمیانی
۸-سفرنامه:شرح سفر از بحرین به تقریباً تمامی شهرهای کشور در سال ۱۳۱۷ که تحولات دوران «ایران نوین» و نوسازی کشور توسط رضا شاه را شرح میدهد.
دکتر محمد علی خنجی
دکتر محمد علی خنجی اقتصاددان، حقوقدان و جامعهشناس ایرانی بود، تحصیلات ابتدایی را در دبستان اتحادیه ملی ایرانیان بحرین که پدرش محمدامین خنجی از مؤسسین آن بود گذراند و در سال ۱۳۱۸ به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. وی تحصیلات متوسطه را در دبیرستان علمیه به اتمام رسانید. از جمله دبیران او در این دوران دکتر احسان یارشاطر بود. در سال ۱۳۲۶ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه لیسانس در رشته حقوق قضایی گردید؛ سپس جهت ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت کرد و از دانشگاه پاریس موفق به اخذ درجه دکترای اقتصاد شد. وی در سال ۱۳۲۸ به ایران بازگشت و به عنوان وکیل دادگستری به فعالیت مشغول شد.
فعالیتهای پژوهشی
او در کنار تسلط در تحلیل مسایل اقتصادی و اجتماعی به پژوهش و تحقیقات علمی در حیطه جامعهشناسی، تاریخ، اقتصاد، زبانشناسی، مردم شناسی و سایر شاخههای علوم انسانی پرداخت. وی بر زبان و ادبیات پارسی و فرانسوی احاطه داشت و در ضمن با زبانهای انگلیسی، عربی، آلمانی، روسی، ایتالیایی و چک آشنا بود. دکتر خنجی در طول زندگی خود تألیفات و ترجمههای بسیاری داشت. البته بسیاری از تألیفات و ترجمههای ایشان نیز در یورشهای ساواک از میان برده شد یا به تاراج رفت. در ضمن بسیاری از مقالات وی در مطبوعات مختلف از جمله روزنامههای «شاهد»، «نیروی سوم»، «راه مصدق» و… با نامهای مستعار از جمله نام «روزبهان» به چاپ میرسید. برخی مقالات وی در مجلات مختلف به دلیل مخالفت ساواک اجازه انتشار نمییافت. در ضمن بخش عمدهای از کتب چاپ شده مربوط به اقتصاد تعاونی توسط «نخستوزیری» در دهه چهل توسط ایشان ترجمه شده بود. دکتر محمدعلی خنجی در دهه چهل خورشیدی، طرح بزرگی برای تدوین «تاریخ تحولات اجتماعی ایران» داشت که جلد اول آن با عنوان «نظام مالکیت متمرکز دیوانی» پیش از مرگش در سال ۱۳۵۰ به اتمام رسید؛ اما چاپ آن تا سال ۱۳۷۶ به تعویق افتاد. در این سال، این بخش از کتاب فوق (جلد نخست) به صورت سلسله مقالاتی طی چند شماره در ماهنامه «اطلاعات سیاسی- اقتصادی» به چاپ رسید.
مبارزات سیاسی
حزب توده، جبهه ملی و حزب زحمتکشان ملت ایران
وی در دوران تحصیلات متوسطه، عضو حزب توده ایران شد. این فعالیت در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه یافت. در سال۱۳۲۶، در انشعاب از حزب توده که در اعتراض به برخی سیاستهای این سازمان بزرگ سیاسی بود با خلیل ملکی، دکتر انور خامهای، فریدون توللی، جلال آل احمد و… همراهی نمود. پس از بازگشت از فرانسه، در سال ۱۳۲۸با جمعی از مبارزان نهضت ملی در مبارزه ملی شدن صنعت نفت به همکاری مؤثر پرداخت و در سازمانهای وابسته به جبهه ملی، مشارکت کرد که مهمترین آنها سازمان دانشجویان و جوانان مبارز بود. همکاری نزدیک وی با روزنامه شاهد در همین زمان آغاز شد. این روزنامه سیاسی، اجتماعی و انتقادی بارها به دلیل نشر حقایق و مطالب کوبنده، علیه دستگاه استبدادی حاکم توقیف شد. در اوج مبارزات دکتر مصدق علیه حکومت رزم آرا، «حزب زحمتکشان ملت ایران» با پیوستگی تعدادی از سازمانها و جمعیتهای طرفدار و وابسته به جبهه ملی تشکیل شد و مبارزات گروههای بیشماری از مردم را در خود متمرکز کرد. دکتر خنجی نقش مؤثری در سازمان دهی این حزب برعهده گرفت. دکتر محمدعلی خنجی در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۵۰ در تهران درگذشت.
کتب چاپ شده
1. ارزش (چاپ۱۳۳۰)
2. رسالهای در بررسی تاریخ ماد و منشأ نظریه دیاکونوف
3. بیانیه جبهه بینالمللی
4. ناسیونالیزاسیون (ملی کردن صنایع)
5. سوسیالیسم و اخلاق
6. تحلیلی از فراماسونری
7. ترجمه «توتم و تابو» نوشته زیگموند فروید
8. کوروش ابرمرد تاریخ
عبدالسلام خنجی
حاجی شیخ عبدالسلام خنجی ملقب به «قطب الأولیاء» از سادات هاشمی بوده ونسبش به عبدالله ابن عباس بن عبدالمطلب القرشی میرسد که در سال ۶۶۱ هجرة قمری(۶۵۳ گاهشمار اچمی) در زمان سلطنت سلجوق شاه بن سلغر اتابک فارس در خنج لارستان متولد شدهاست. او عرب بود و فرزندان زیادی داشت که خوانین بستک از نوادگان او بودند و بیشتر اهالی خنج حدودا ۶۰%-۸۰% اهالی خنج نیز از نوادگان ایشان هستند .
تحصیل علم
وی تحصیلات خود را در زادگاه خود خنج و سپس در مکه و مدینه دانشگاه الازهر مصر تعقیب نموده وبا احراز اجتهاد واخذ طریقت از مشایخ طریقه قادری و نقشبندی وعلماء شریعت به خنج مراجعت میکند. حاج شیخ عبدالسلام به علت زهد و تقوی، مراد مردم فارس و بنادر میشود و پیشوای اهل سنت وجماعت و مفتی اعظم لارستان، اوز و خنج وجهانگیریه وعمانات وعربستان میگردد. ایشان شهرت جهانی گرفتند و فوج فوج مردم اعم از طلاب و مریدان به درگاه ایشان رو آوردند. مسجد و مدرسه و مهمانسرای بزرگی ساختند ومردم را به تحصیل علوم دینی وادار نموده و در اندک مدتی تلامیذهای زیاد ومشایخ وطلاب ومریدان طریقت دور او جمع شده خوان اطعام بر روی همه باز کرده لقمه نانی که داشته از کسی دریغ نمیکرده، سخاوت ودینداری ایشان شهرت جهانی گرفت. ایشان شافعی مذهب بودند. شیخ عبدالسلام با شیخ رکن الدین دانیال که او هم خنجی و از بزرگان طریقت زمان بود معاصر بودهاست. میگویند در اثر نفوذ کلام وی عده زیادی از پیروان یهودی و زرتشتی لارستان اسلام آوردند. حاجی شیخ عبدالسلام همه ساله بدعوت علماء مسافرتی به شیراز نموده و در مجلس بحث وحل مسائل علوم معقول ومنقول آنان شرکت میجست ومردم از موعظه وتعلیمات دینی ایشان بهره مند میشدند.
وفات
حاجی شیخ عبدالسلام خنجی جّداعلای مشایخ وخاندان بنی عباسی بستک در سن ۸۵ سالگی در ماه ربیعالاول سال ۷۴۶ هجری قمری درخنج فوت کرد دارای بقعه وبارگاهی در همان خنج است که هنوز پایدار ومورد زیارت است. فرزندان شیخ یکی پس از دیگری طریقت او را پیروی نموده ومورد توجه عموم قرار گرفتند.
فضل بن روزبهان خنجی
خواجه افضلالدین فضلالله بن جمالالدین روزبهان بن فضلالله بن محمد خنجی اصفهانی، ملقب به امین و معروف به خواجه ملا، صاعدی، قاضی و پاشا که از مردم خنج بود.
کودکی و جوانی
سال صحیح تولد او که در شیراز واقع شد درست معلوم نیست؛ ولی مسلماً بعد از سال ۸۵۰ بودهاست. در سن هفدهسالگی به قصد ادای حج، شیراز را ترک گفت؛ پس از بازگشت به شیراز، کماکان با جد و جهد بلیغ به کسب علوم معمول و درک کمالات پرداخت. فضلالله مجدداً در بیست و پنج سالگی عازم سفر حج گردید. این بار مدتی در مصر و چندی در حجاز توقف کرد. از جمله هفت ماه در مدینه نزد اساتید فن و مشایخ بزرگ حجاز، صحیحین بخاری و مسلم را خواند. یکی از اجله مشایخ وی، ابوالخیر شمس الدین محمد السخاوی (از برجستهترین شاگردان ابن حجر) بود که تمام صحیح بخاری را به فضلالله درس گفت و در ضوء اللامع شرح حال وی را نوشت. فضلالله چون به شیراز بازگشت؛ به تدریس علوم مختلفه مشغول گردید و در همین شهر بود که نخستین تصنیفات خود را از قبیل حل تجرید، تعلیقات بر محالات و حواشی بر حواشی شرح جدید به رشته تحریر درآورد. همچنین کتاب بدیع الزمان فی قصة حی بن یقظان را در این ایام تصنیف کرد. خواجه از حدود ۹۱۰ هجری تا زمان وفاتش نزد ملوک تیموری در هرات و شیبانیان بخارا به ویژه سلطان محمد شیبان اقامت داشت و در تمام این مدت به نوشتن تصانیف مختلف اشتغال داشت و در آنجا بود که مهمان نامه بخارا را تصنیف نمود. وی در پنجم جمادیالاولی سال ۹۲۷ هجری در بخارا درگذشت.
عبدالواحد خنجی
از نخستین سالهای جوانی به ورزش کوهنوردی علاقهمند شد. در علاقه وی به علم جغرافیا ، پدرش محمدامین خنجی - بی تأثیر نبود. در دهه ۳۰ خورشیدی مدتی سردبیری مجله کوهنورد و کوهستان را بر عهده گرفت و مقالاتی درباره کوههای ایران از جمله دماوند از وی در این مجله به چاپ رسید. بعدها به خواست فدراسیون کوهنوردی به عنوان مربی به آموزش مبتدیان پرداخت. در فاصله سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ مقالاتی را با عنوان فرهنگ کوههای ایران آغاز نمود که در مجله شکار و طبیعت منتشر شد. در سالهای بعد ایشان به ترسیم نقشههای فراوانی از مناطق کوهستانی ایران از جمله کوه دماوند، دنا، تخت سلیمان و علم کوه، اشترانکوه و غیره پرداخت. عبدالواحد خنجی در هجدهم دی ماه ۱۳۷۶ در تهران در گذشت.