نام شهر داراب برگرفته از داریوش دوم (داراب) میباشد. البته روایتهای گوناگونی در این مورد وجود دارد. داراب یکی از شاهان ایران در شاهنامه فردوسی است، که پدر دارا (داریوش سوم هخامنشی) شناخته میشود. با توجه به تاریخ سنتی ایران، داراب با داریوش دوم هخامنشی همسان انگاشته میشود.
میرزا عباس شریف دارابی
او حکیم، فیلسوف، عارف و فرزند میرزا بابا بود. تحصیلات مقدماتی را در داراب نزد محمد نصیر آغاز کرد و برای تکمیل تحصیلات به شیراز رفت. پس از ناموفق بودن سفرش به عتبات عالیات برای تحصیل فقه و اصول و شرعیات (در راه گرفتار راهزنان شد) به شیراز بازگشت، و برای کسب علوم معقول به سبزوار نزد فیلسوف گرانقدرحاج ملا هادی سبزواری رفت و پس از اتمام دوره ی فراگیری اش به شیراز بازگشت و به تدریس علوم معقول و حکمت اسلامی پرداخت و در عرفان، از محضر عارف آن زمان میرزا ابوالقاسم سکوت کسب فیض کرد. معروف ترین شاگردانش عبارتند از: ملا عبدالله زرقانی، میرزا محمد صادق سروستانی، شیخ محمد کاظم فیروزآبادی، سید آقا فیروزآبادی، ملا احمد دارابی، شیخ محمود پیشنماز مسجد گنج شیراز - فرصت (شاعر)، سید علی کازرونی، شیخ احمد شیرازی و سید صدرا کوه پایه ای. حکیم دارابی ازدواج نکرد تا این که حدود 75 سالگی در شیراز از دنیا رفت و در حافظیه به خاک سپرده شد.
به علت این که کتابخانه ی شخصی اش از بین رفته، حواشی و شروح حکمی و فلسفی وی نیز در دست نیست و فقط کتابی به نام تحفة المراد از او باقی مانده که شرح حکیمانه ی حکیم از قصیده میرفندرسکی است. علامه تهرانی مینویسد: در معقول و منقول بارع بود. اسفار را به خط خود نوشته و از خود بر آن حواشی زده است، دعای کمیل و قصیده معروف میرفندرسکی را شرح کرده است. شیخ احمد شیرازی نجفی معروف به شانه ساز و میرزا ابراهیم نیریزی که هر دو از مدرسان حکمت در شیراز بودهاند از شاگردان او بودهاند، علامه تهرانی میگوید تاریخ وفاتش را نمیدانم ولی فرصت الدوله شیرازی در آثار العجم وفات او را در سال 1300 نوشته است. قبرش در حافظیه شیراز است.
حکیم میرزاعباس (معروف به حکیم دارابی) از حکما و فلاسفه قرن 13 هـ ق. در سال 1225 ق، در شهر داراب در استان فارس به دنیا آمد و پدرش میرزابابا فرزند میرزااحمد لنگ بود. حکیم دارابی از داراب به سبزوار رفت و نزد حاج ملاهادی سبزواری به تحصیل حکمت و منطق و عرفانیات و فلسفه پرداخت. او از شاگردان میرزا حاج ملاهادی است. اولین دفعه که به حضور حاجی سبزواری رسید، بسیار مورد عنایت و توجه ایشان قرار گرفت و از حال او جویا شد و مولدش را پرسید، دارابی در جواب گفت: من طلبه ای از مردم فارس هستم. ایشان فرمودند: در این صورت، مشمول حدیث پیغمبر اکرم هستی که فرمود: لوکان العلم فی الثریا لتنا و له رجال من اهل الفرس؛ اگر علم و دانش در ثریا باشد مردانی از فارس آن را درمی یابند.» حکیم فی البداهه گفت: همینطور است، من نیز در جستجوی سعادت به ثریا (کنایه از سبزوار) آمدم. حکیم سبزواری از جواب فوری و حسن ادب و خضوع او، بسیار خوشحال شد. او در طریق سیر و سلوک و تهذیب نفس و تزکیه باطن، مجاهده کامل نموده و مراتب عالی را طی کرد، شادکام و مقضی المرام به فارس برگشت. او پس از اینکه از سبزوار برگشت، در شیراز ساکن شد و تا پایان عمر، در حجره ای از حجرات حسینیه قوام شیرازی، به تنهایی زندگی کرد و در همان شهر در سن 75 سالگی درگذشت و در حافظیه مدفون شد. سال وفات او 1300 هـ ق است. او از اساتید مسلم حکمت و فلسفه است بخصوص در استان فارس. علامه تهرانی می نویسد: او در معقول و منقول بارع بود. اسفار را به خط خود نوشته و از خود بر آن حواشی زده و دعای کمیل و قصیده میرفندرسکی را شرح کرده است. از شاگردان او میتوان 1- شیخ احمد شیرازی مشهور به شانه ساز، متوفی 1332 در سامرا 2- ملااحمد دارابی را نام برد.
سخن حکیم سبزواری درباره حکیم میرزاعباس دارابی:
زمانی که این شاگرد عزیز و گرانقدر، اجازه گرفت و سبزوار را به عزم شیراز پشت سر می گذاشت استادش فرمود: این طلبه دارابی با یک چشم آنچه داشتیم با خود برد و یا به قولی: اشاره به سینه خود کرد و گفت آنچه ذخایر نفیس علمی، با خود داشتیم او به یغما برد.
شاه محمد دارابجردی، فرزند عارف شیرازی
شاعر، متخلص به عارف و شاه. ایشان از داراب ِ شیراز بود. نزد شیخ بهایی تلمذ کرد. در شوشتر مدتی نزد قاضی نورالله شوشتری (شهادت ۱۰۱۹ قمری) به همراه صفایی شوشتری ( م ۱۰۷۴ قمری) به مقابله حدیث پرداخت. او در هر علمی آگاهی داشت. حزین لاهیجی در روزگار جوانی در شیراز نزد وی تلمذ کرده است و گوید او در شیراز درگذشت. شاه محمد به قصد زیارت عتبات از ایران خارج شد و پس از زیارت، در ۱۰۶۲ قمری به هند رفت. در ۱۰۶۶ قمری به قصد زیارت امام رضا (ع) به ایران بازگشت و پس از زیارت امام رضا (ع) و زیارت مزار شاه قاسم انوار در تربت جام و سفر به شیراز و اصفهان به هند بازگشت و در ۱۰۷۶ قمری تذکره « لطائف الخیال» را تکمیل کرد. او در سال ۱۰۸۳ قمری به ایران بازگشت و در اصفهان نصرآبادی او را دیدار کرد. به آورده نصرآبادی از خَیّرین روزگار خود بود و به نیازمندان کمک می کرد.
از دیگر آثار وی:
رساله « لطیفه غیبیه» در شرح مشکلات دیوان حافظ، « مقامات السالکین» ، در مصطلحات موسیقی و آرای دانشمندان اسلامی درباره روایی و ناروایی غناء می باشد.
شوقی دارابجردی
شوقی دارابجردی(سنه دهم قمری) شاعر، از معاصران میر تقی اوحدی بود.
قدسی شیرازی
قدسی شیرازی، سید محمد حسینی، فرزند میرزا سلطانعلی دارابی خطاط، مصحح ، شاعر و متخلص به قدسی. اصلش از دارابجرد فارس بود .در شیراز به دنیا آمد و همانجا نشو و نما یافت. از خواص شاگردان شیخ مفید، صاحب «مرآت الفصاحه» بود که توانست در خدمت استاد در زمینه علوم ادبی و کلام و حکمت بهره ها برد. خط نستعلیق را نیکو می نوشت و از سبک میرعماد حسینی پیروی می کرد. در سرودن اشعار عربی و فارسی ذوق و طبعی سلیم و مستقیم داشت.در شیراز در گذشت.
از آثارش :
« دیوان شعر» ، « حظائر القدس» ، در کلمات و کرامات استادش شیخ مفید ، « فردوس الکمال» ، مشتمل بر تفسیر بعضی از آیات و شرح برخی از احادیث و پاره ای از حکم.
عالمی دارابگردی، میرزا سهراب
وی شاعر بود. در عهد شاه طهماسب صفوی در شیراز اقامت داشت و در همان شهر از دنیا رفت. اشعاری از او بجا مانده است. در فارسنامه و دیگر منابع ایشان اهل داراب معرفی شده اند.
مقیم دارابی، خواجه محمد، فرزند محمد حسین بیگ
وی شاعر، و متخلص به «مقیم» بوده است. در دارابگرد (دارابجرد) فارس به دنیا آمد و در کربلا نشو و نما یافت و تحصیل کمال کرد. در علم سیاق و حساب و انشا مهارت داشت و خط شکسته را نیکو می نوشت و گاهی اشعاری نیز می سرود. مقیم؛ مدتی در هندوستان در ملازمت داراب خان، پسر خان خانان عبدالرحیم خان، به سر برد و در فتح دکن، در سال ۱۰۲۶ قمری ، در رکاب او بود. وی در باب این فتح ابیاتی در مدح داراب خان و فرزندانش سرود.